آخرین صاحب لوا
خودم دیدم که صحرا لاله گون بود
زمین از خون یاران غرق خون بود
خودم دیدم فضای آسمان ها
پر از انا الیه راجعون بود
خودم دیدم که نورچشم زهرا
جراحات تنش از حد فزون بود
خودم دیدم که دل ها مرده بودند
خودم دیدم همه افسرده بودند
خودم دیدم که گل های نبوت
ز بی آبی همه پژمرده بودند
خودم دیدم کبوترهای معصوم
همه سر زیر پر ها برده بودند
خودم دیم گلوی اصغرم را
خودم در بر کشیدم اکبرم را
خودم دیدم که زهرا گریه می کرد
خودم دیدم ناله های مادرم را
خودم دیم حسینم تشنه جان داد
چه جانی بر سر آب روان داد
میان این همه گلگون کفن ها
کنون من مانده ام تنهای تنها
کنار قتلگه آمد به یادم
که بی خود گشتم و از پا فتادم
به رگ های برادر بوسه دادم
به جای مادرم زهرا،حسینم
اگه دلت برای مظلومیت ابا عبدالله سخت به منم دعا کن
یا علی