ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
امروز: جمعه 103 آذر 2

در زمان متوکل عباسى زنى به دروغ ادعا کرد که من زینب دختر على بن ابى طالب هستم  با این حیله از مردم پول مى گرفت - او را نزد متوکل آوردند.
متوکل به او گفت :تو زن جوانى هستى با اینکه از زمان زینب دختر على سالها مى گذرد؟ گفت :پیغمبر دست بر سرم کشیده و دعا کرده است که در هر چهل سال جوانى برایم برگردد .من تا حال خود را به مردم نشان نمى دادم ولى احتیاج وادارم کرد که خود را به مردم معرفى کنم .متوکل گروهى از اولاد على علیه السلام و بنى عباس و طایفه قریش را احضار کرد و جریان را به آنان گفت . چند نفرشان گفتند: روایتى نقل شده که زینب دختر على علیه السلام در سال فلان از دنیا رفته است . متوکل به آن زن گفت :در مقابل این روایت ، تو چه مى گویى ؟گفت :این روایت دروغى است که از خودشان ساخته اند من از نظر مردم پنهان بودم کسى از مرگ و زندگى من خبر نداشت .
متوکل به حاضرین گفت :غیر از این روایت ، دلیلى ندارید تا این زن مغلوب گردد؟
گفتند:دلیل دیگرى نداریم ، ولى خوب است حضرت امام هادى را احضار کنى ، شاید او دلیل دیگرى داشته باشد.سرانجام متوکل حضرت را احضار کرد و قضیه آن زن را برایش مطرح نمود.امام فرمود:حضرت زینب در فلان تاریخ چشم از جهان فروبسته است .
متوکل گفت :حاضرین نیز این روایت نقل کردند، او نپذیرفت و من سوگند خورده ام جلوى ادعاى ایشان را نگیرم مگر با دلیل محکم .
حضرت فرمود:کار مهمى نیست من دلیلى مى آورم که او را مجاب کند و دیگران نیز قبول داشته باشند.
متوکل گفت :آن دلیل کدام است ؟حضرت فرمود:گوشت بدن فرزندان فاطمه علیهاالسلام بر درندگان حرام است اگر راست مى گوید او را جلو درندگان بگذار چنانچه از فرزندان فاطمه علیهاالسلام باشد درندگان به او آسیب نمى رسانند.
متوکل به آن زن گفت :شما چه مى گویى ؟گفت :او مى خواهد من کشته شوم ، در اینجا از فرزندان فاطمه زیاد هستند، هر کدام را مى خواهد جلو درندگان بیاندازد. در این وقت رنگ همگان پرید.بعضى از دشمنان امام گفتند:چرا خودش پیش درندگان نمى رود؟
متوکل به این پیشنهاد تمایل کرد. چون مى خواست بدون آنکه در قتل امام دخالت داشته باشد او را از بین ببرد!به حضرت گفت :چرا خودتان نمى روید؟امام فرمود:اگر شما مایل باشید من مى روم .متوکل گفت : بفرمایید.در آنجا شش عدد شیر بود امام در جلو شیرها قرار گرفت .شیرها اطراف امام را گرفتند، دستهایشان را بر زمین گذاشته سر بر روى دست خویش نهادند.امام دست بر سر آنها کشید و اشاره کرد که کنار بروند و فاصله بگیرند، شیرها به جانبى که امام اشاره کرده بود رفتند و در مقابل امام ایستادند.
وزیر متوکل به او گفت :این کار بر ضرر تو است پیش از آنکه مردم از قضیه با خبر شوند او را بیرون بیاور!متوکل از امام خواست از محل درندگان خارج شود و از حضرت عذر خواست که نظر بدى درباره شما نداشتیم ، مقصودمان این بود سخن شما ثابت شود.
امام که خواست حرکت کند شیرها اطرافش را گرفتند و خود را به لباسهاى ایشان مى مالیدند.هنگامى که حضرت پاى به اولین پله گذاشت اشاره کرد برگردید! همه برگشتند و امام بیرون آمد.متوکل به آن زن گفت :اکنون نوبت تو است که به محل درندگان بروى ، ناله و فریاد زن بلند شد، شروع به التماس کرده ، اعتراف به دروغگویى خود نمود.
سپس گفت :من دختر فلان هستم از فقر و تهى دستى به این ادعا افتادم .
متوکل به حرف او گوش نکرد دستور داد او را جلو درندگان بیندازند ولى مادر متوکل درخواست کرد از تقصیرات آن زن بگذرد، متوکل نیز او را بخشید.

بر گرفته از کتاب داستان های بحارالانوار


 نوشته شده توسط کل من علیها فان در چهارشنبه 87/2/25 و ساعت 6:48 عصر | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 83
بازدید دیروز: 21
مجموع بازدیدها: 278062
جستجو در صفحه

محتوای لینکها مورد تایید نیست
لحظه های آبی( سروده های فضل ا... قاسمی)
در انتظار آفتاب
.:: بوستان نماز ::.
پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
جاده های مه آلود
گل نیلوفر
حبل المنتین
تخریبچی ...
****شهرستان بجنورد****
مشاور
عشق الهی
در محضر مولی علی
آقا شیر
امامزاده میر عبداله بزناباد
سفیر دوستی
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه

ما صاحبی داریم
.: شهر عشق :.
بوی سیب
سبحان
بچه های خدایی
شبستان
عشق
اواز قطره
به یاد شهدا
شبکه های کامپیوتری رجیستری ویروس نویسی
.:مطالب جدید18+ :.شاه تورنیوز+شاه تورخبر+شاهتورنیوز+شاه طورنیوز
آتیه سازان اهواز
رویابین
پرواز را به خاطر بسپار
کشکول
نوری چایی_بیجار
نقاشی های الیکا یحیایی
فرجی دیگر
منطقه ممنوعه
کبو ترانه .... تا بام ملکوت
قوطی عطار
حفاظ
احساس ابری
پیامبر اعظم(صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلم) - The Holy Propht -p.b.u.h
کوثر بیکرانه، بانوی آب و آئینه
سلام بر عزیز دل حیدر
* امام مبین *
حاج آقا مسئلةٌ
رنگارنگ
مذهبی - سیاسی - فرهنگی
مذهبی - سیاسی - فرهنگی
حدائق ذات بهجة
صهبا
بانو بلاگ
پوست کلف
کانون لشکر فرهنگی یوسف زهرا
کجایید ای شهیدان خدایی
چهارده معصوم
اولی الابصار
حریم یاس
ضحی
احادیث
زیر آسمان خدا
دنیا به روایت یوسف
طبیب عشق....
آینه
آسمان عطش
خدای که به ما لبخند میزند
به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم...
امام زاده های ایران سلام الله علیها
دوستی با خدا
نظامی والا و ولایی
ای که مرا خوانده ای....... راه نشانم بده
دریادل تنها
تازه ها
ای تشنه لب
من و او
قرارمون تو آسمون
عدالت جویان نسل بیدار
جزتو
محتوای لینکها مورد تایید نیست
خبر نامه