آخرین صاحب لوا
پیشوایان اسلام به خرما اهمیت مخصوصى میدادند لذا مى بینیم در حدیثى از امام صادق (ع ) رسیده است که
غذاى رسول خدا نان جوین و حلواى آن حضرت خرما بود.
و نیز مى خوانیم که على (ع ) نان را با خرما میل مى فرموده است .
در ضمن برخى روایات خواصى براى خرما از پیامبر اکرم ائمه اطهار(ع ) رسیده است ، از جمله روزى مقدارى خرما را در پیش پیامبر(ص ) گذاردند، حضرت در این باره فرمود:
در خرما نه خاصیت است :
1- از میکرب جلوگیرى مى نماید 2 - سبب تقویت ستون فقرات است 3 - قوه باه را زیاد مى کند(خرما دارنده مقدار کمى فیلکولین است فیلکولین تقویت کننده ترشحات مردانگى است).- قواى بینایى و شنوایى را تقویت مى نماید. 5 و 6 - انسان را به خدا نزدیک و از شیطان دور مى نماید. 7 - سبب هضم غذا است 8 - دردها را نابود مى سازد. 9 - دهان را خوشبو مى نماید.
حضرت على (ع ) فرموده اند : خرما بخورید، زیرا خرما شفاى دردهاى بسیارى است
بنابر آنچه غذا شناسان بیان نموده اند:
خرما از سرطان جلوگیرى مى نماید طبق آمارهایى که گرفته شده در مناطقى که خرما بیشتر خورده مى شود مورد ابتلاى به سرطان کمتر است زیرا امروزه ثابت شده است که نقصان منیزیم زمینه را براى ابتلاى به بیمارى سرطان فراهم مى آورد و خرما داراى مقدار فراوانى منیزیم است و به همین جهت است که اعراب و صحرانشینان با آنکه در فقر غذایى بسر مى برند بواسطه خوردن خرما ابدا مبتلا به سرطان نمیشوند
مزه شیرین و خاصیت دفع خلط خرما زیاد است و مى توان شصت گرم آنرا در یک لیتر آب جوشاند و آنرا در مورد زکام و درد گلو و تمام عفونت هاى ریوى مصرف نمود تازه معلوم شده قدرت قند خرما بیشتر از قند خالص بوده ، و اگر دو دسته حیوان را در نظر بگیریم که یک دسته از قند خرما و دسته دیگر از قند خالص استفاده کرده اند رشد اولیها بیشتر خواهد بود
مبتلایان به دیابت (مرض قند) مى توانند بجاى قند از خرما استفاده نمایند زیرا منیزى موجود در آن کار کلیه و لوزالمعده را آسان نموده ، از طرفى ویتامین (ب 2) موجود در آن جاذب مواد قندى سایر غذاهاست .
و باز هم خرما
پیشوایان اسلام در موارد دیگرى نیز به خوردن خرما توصیه نموده اند از جمله :
مردى خدمت موسى بن جعفر(ع ) از رطوبت مزاج و سستى اعضاء شکایت کرد، امام (ع ) به او فرمود:
خرماى برنى (نوعى از خرما) را ناشتا بخور و آب نیاشام آن مرد به این دستور عمل کرد، رطوبت از او برطرف شد، اما در مقابل ، گرفتار یبوست شد، براى بار دوم خدمت امام (ع ) رسید و از یبوست خویش شکایت نمود آن حضرت فرمود: خرما بخور و بعد از آن آب بیاشام آن مرد چنین کرد و اعتدال خویش را باز یافت .
خرما چون کالرى زیاد ایجاد مى کند رطوبت را از بین مى برد، و از آنطرف 5 درصد میوه بطور تقریب سلولز است ، و به همین علت ، طبیعى ترین و بهترین ملین ها بوده و از یبوست جلوگیرى مى نماید.
از تاثیرات خرما که مربوط به روان و روح و صفات نفسانى انسان است در کلام پیامبر(ص ) از آن خبر داده شده .به زن باردار در آخرین ماه حاملگى خرما بدهید زیرا کودک او بردبار و پاکیزه خواهد شد.
از آنجا که روح جسم با هم پیوند ناگسستنى دارند و در بسیارى از موارد، نگرانیهاى روحى بر جسم اثر گذاشته و از سوى دیگر، لذتهاى جسمى سبب آرامش روح مى گردد، دانشمندان ، خرما را از این راه ضد حساسیت و خشونت معرفى مى نمایند.
---------------------------------------------------------
گفتم خرما دلم نیومد روایت زیر رو نذارم از توی آرشیو در آوردم تا اونایی که نخوندند استفاده کنند.اگه حوصله دارید بهتون سفارش می کنم بخونید خیلی خیلی زیباست رو من که خیلی اثر کرد.
مرد مسلمانى بود که شاخه یکى از درختان خرماى او به حیاط خانه مرد فقیر و عیالمندى رفته بود، صاحب درخت گاهى بدون اجازه وارد حیاط خانه مى شد و براى چیدن خرماها بالاى درخت مى رفت ، گاهى تعدادى خرما به حیاط مرد فقیر مى افتاد و کودکانش خرماها را بر مى داشتند، مرد از درخت پایین مى آمد و خرماها را از دست آنها مى گرفت و اگر خرما را در دهان یکى از بچه ها مى دید انگشتش را در داخل دهان مى کرد و خرما را بیرون مى آورد.
مرد فقیر خدمت پیامبر رسید و از صاحب درخت شکایت کرد. پیامبر (صلى الله علیه و آله ) فرمود: برو تا به شکایتت رسیدگى کنم .
سپس پیامبر صاحب درخت را دید و به او فرمود: این درختى که شاخه هایش به خانه فلان کس آمده است به من مى دهى تا در مقابل آن ، درخت خرمایى در بهشت از آن تو باشد؟
مرد گفت : نمى دهم ! من خیلى درختان خرما دارم و خرماى هیچ کدام به خوبى این درخت نیست .
حضرت فرمود: اگر بدهى من در مقابلش باغى در بهشت به تو مى دهم . مرد گفت : نمى دهم !
ابو دحداح یکى از صحابه پیامبر بود، سخن رسول خدا را شنید. و عرض کرد: یا رسول الله اگر من این درخت را از او بخرم و به شما واگذار کنم آیا شما آنچه را که به آن مرد مى دادى به من مرحمت مى کنى ؟ فرمود: آرى . ابو دحداح رفت با صاحب درخت صحبت کرد مرد گفت : محمد (صلى الله علیه و آله ) مى خواست مقابل این درخت درختهایى در بهشت به من بدهد من نپذیرفتم چون خرماى این درخت بسیار لذیذ است . ابو دحداح گفت : آیا حاضرى بفروشى یا نه ؟ گفت نه ، مگر اینکه چهل درخت به من بدهى . ابو دحداح گفت : چه بهاى سنگینى براى درخت کچ شده مطالبه مى کنى . ابو دحداح پس از سکوت کوتاه گفت خیلى خوب چهل درخت به تو مى دهم .
مرد طمع کار گفت : اگر راست مى گویى چند نفر بعنوان شاهد بیاور! ابو دحداح عده اى را براى انجام معامله شاهد گرفت آنگاه به محضر پیامبر آمد و عرض کرد: یا رسول الله درخت خرما را خریدم ملک من شده است ، تقدیم خدمت مبارکتان مى کنم ، تقاضا دارم آن را از من بپذیر و باغ بهشتى که به آن مرد مى دادى قبول نکرد اینک به من عنایت فرما.
پیامبر فرمود: اى ابو دحداح ! نه یک باغ بلکه تعدادى از باغهاى بهشت در اختیار شماست . پیامبر به سراغ مرد فقیر رفت و به او گفت این درخت از آن تو و فرزندان تو است .
داستانهای بحارالانوار جلد 4