آخرین صاحب لوا
روزی شخصی از بازار یک ماهی خرید و به خانه آورد و به همسرش داد تا غذایی آماده کند.
زن آتشی روشن کرد و آن ماهی را روی آتش گرفت و هر چه منتظرر ماند ماهی نپخت و
آتش اصلا در ماهی اثر نکرد هر دو تعجب کردند که چرا این ماهی نمی پزد؟
خدمت رسول الله آمدند و داستان را گفتند حضرت رو به ماهی فرمود :چرا آتش در تو کارگر
نیست و اثری ندارد به اذن خدا ماهی به حرف آمد و گفت یا رسول الله از برکت وجود شماست
یک روز که در دریا شنا می کردم کشتی بزرگی از آن جا می گذشت و من هم کنار آن
بودم که یکی از مسافران آن کشتی بر شما و اهل بیت صلوات می فرستاد من وقتی که صدای
صلوات او را شنیدم حوشم آمد ، من هم شروع کردم به ذکر صلوات در آن وقت ندایی به
گوشم رسید :ای ماهی بدن تو بر آتش حرام شد به همین دلیل آتش در من اثر نمی کند.
برگرفته از کتاب شرح صلوات