ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
امروز: سه شنبه 103 آذر 13

معجزات نوع اول
نـوع اوّل : مـعـجـزاتـى اسـت کـه مـتـعلّق است به اجرام سماویّه مانند شقّ قمر و ردّ شمس ‍ و تظلیل غمام و نزول باران و نازل شدن مائده و طعامها و میوه ها براى آن حضرت از آسمان و غیر ذلک. و ما در اینجا به ذکر یک امر از آنها اکتفا مى کنیم :
ریزش باران
ایـضـا
خـاصـّه و عـامـّه روایـت کـرده انـد کـه چـون قـبـایـل عرب با یکدیگر اتّفاق کردند در اذیّت آن حضرت ، حضرت فرمود که خداوندا، عذاب خود را سخت کن بر قبایل مُضَر و بر ایشان قحطى بفرست مانند قحطى زمان یوسف ؛ پـس بـاران هفت سال بر ایشان نبارید و در مدینه نیز قحطى به هم رسید، اعرابى به خـدمـت آن حـضـرت آمد و از جانب عرب استغاثه کرد که درختان ما خشکید و گیاههاى ما منقطع گـردیـد و شـیـر در پـسـتـان حـیوانات و زنان ما نمانده و چهار پایان ما هلاک شدند ؛ پس حضرت برمنبر آمد وحمد ثناى حق تعالى ادا نمود و دعاى باران خواند و در اثناى دعاى آن حـضـرت بـاران جـارى شـد و یـک هـفـتـه بـاریـد و چـنـدان بـاران آمـد کـه اهل مدینه به شکایت آمدند و گفتند: یا رسول اللّه ! مى ترسیم غرق شویم و خانه هاى ما منهدم شود؛ پس حضرت اشاره فرمود به سوى آسمان و گفت خداوندا، بر حوالى ما بباران و بر ما مباران . و به هر طـرف کـه اشاره مى فرمود ابر گشوده مى شد پس ابر از مدینه برطرف شد و بر دور مـدیـنـه مـانـنـد اکلیل حلقه شد و بر اطراف مانند سیلاب مى بارید و بر مدینه یک قطره نـمـى بـاریـد و یـک مـاه سیلاب در رودخانه ها جارى بود؛ پس حضرت فرمود: واللّه اگر ابوطالب زنده مى بود دیده اش روشن مى شد.
معجزات نوع دوم
نوع دوم : معجزاتى است که از آن حضرت در جمادات و نباتات ظاهر شده مانند سلام کردن سـنـگ و درخـت بـر آن حـضـرت  و حـرکـت کـردن درخـت بـه امـر آن حـضـرت و تـسـبـیـح سـنـگـریـزه در دسـت آن حـضـرت و حـنـیـن جذع و شـمـشـیـر شـدن چـوب بـراى عـُکـّاشـه در بـَدْر و براى عـبـداللّه بـن جـَحـْش در اُحـُد و شـمـشـیـر شـدن بـرگ نـخـل بـراى ابـودُجـانـه بـه مـعـجزه آن حضرت  و فرو رفتن دستهاى اسب سـُراقـه بـر زمـیـن در وقـتـى کـه بـه دنـبـال آن حـضـرت رفـت در اوّل هجرت  و غیر ذلک و ما در اینجا اکتفا مى کنیم به ذکر چند امر
درخت حَنّانه

خـاصـّه و عـامـّه بـه سـنـدهـاى بـسـیـار روایـت کـرده انـد کـه چـون حـضـرت رسـول صـلى اللّه عـلیـه و آله و سـلّم بـه مـدینه هجرت نمود و مسجد را بنا کرد در جانب مـسجد درخت خرمائى خشک کهنه بود و هرگاه که حضرت خطبه مى خواند بر آن درخت تکیه مى فرمود پس مردى آمد و گفت : یا رسول اللّه ، رخصت ده که براى تو منبرى بسازم که در وقـت خـطـبـه بـر آن قـرارگـیـرى و چون مرخص شد براى حضرت منبرى ساخت که سه پـایـه داشـت و حـضـرت بـر پـایـه سـوّم مـى نـشـسـت ، اوّل مـرتـبـه که آن حضرت بر منبر برآمد آن درخت به ناله آمد، مانند ناله اى که ناقه در مـفارقت فرزند خود کند؛ پس حضرت از منبر به زیر آمد و سدرخت را در برگرفت تا ساکن شد؛ پس ‍ حضرت فرمود: اگر من آن را در بر نمى گرفتم تا قیامت ناله مى کرد و آن راحـَنـّانه مى گفتند و بود تا آنکه بنى امیّه مسجد را خراب کردند و از نو بنا کردند و آن درخـت را بـریـدنـد و در روایـت دیـگـر مـنـقـول اسـت کـه حـضـرت فـرمـود کـه آن درخـت را کـنـدنـد و در زیـر مـنـبـر دفـن کردند.
معجزات نوع سوم
نـوع سـوّم : مـعـجـزاتـى اسـت کـه در حـیـوانـات ظـاهـر شـده ، مـانـند تکلّم کردن گوساله آل ذریـح و دعـوت او مـردم را بـه نـبـوّت آن حـضـرت و تـکـلّم اطفال شیرخواره با آن حضرت  و تکلّم گرگ و شتر و سوسمار و یعفور و گـوسـفند زهرآلوده و غیر ذلک از حکایات بسیار شکایت شتر
دوم : جـمـاعـتى از مشایخ به سندهاى بسیار از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده اند کـه روزى حـضـرت رسـول صـلى اللّه عـلیـه و آله و سلّم نشسته بود ناگاه شترى آمد و نـزدیـک آن حـضـرت خـوابـیـد سـر را بـر زمـیـن گـذاشـت و فـریاد مى کرد؛ عمر گفت : یا رسـول اللّه ، ایـن شـتـر تـرا سـجـده کـرد و مـا سـزاوارتریم به آنکه ترا سجده کنیم . حضرت فرمود: بلکه خدا را سجده کنید این شتر آمده است شکایت مى کند از صاحبانش و مى گـویـد کـه مـن از مـلک ایـشـان بـه هـم رسـیـده ام و تـا حـال مـرا کـار فـرمـوده انـد و اکـنون که پیر و کور و نحیف و ناتوان شده ام مى خواهند مرا بـکـشـنـد پس ‍ حضرت فرستاد و صاحب شتر را طلبید و فـرمـود کـه این شتر از تو چنین شکایت مى کند. گفت : راست مى گوید ما ولیمه داشتیم و خـواسـتـیـم کـه آن را بـکـشـیـم حـضـرت فـرمـود کـه آن را نـکـشـیـد صـاحـبـش گـفـت چـنـیـن باشد.
(معجزات رسول الله به هفت دسته تقسیم می شود ، انشا الله اگه عمری باشه  و شما بخواید در پست بعدی پنج مورد بعدی ذکر می شود.) 
برگرفته از کتاب منتهی الامال / باب اول / فصل پنجم


 نوشته شده توسط کل من علیها فان در دوشنبه 86/11/29 و ساعت 2:7 عصر | نظرات دیگران()

چقدر عجیبه که یک ساعت عبادت به درگاه الهی، دیر و طاقت فرسا می گذره ولی 60 دقیقه بازی یک تیم فوتبال مثل باد می گذره !
چقدر عجیبه که 100 هزار تومان کمک در راه خدا، مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی که با همان مقدار پول به خرید می ریم، کم به چشم میاد!چقدر عجیبه که یک ساعت عبادت در مسجد طولانی به نظر میاد، اما یه ساعت فیلم دیدن به سرعت می گذره!
چقدر عجیبه که وقتی می خوایم عبادت و دعا کنیم، هر چی فکر می کنیم هیچی به نظرمون نمیاد تا بگیم، اما وقتی که می خوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم!
چقدر عجیبه که خوندن یه صفحه از قرآن سخته اما خوندن خوندن 100 صفخه از پر فروش ترین کتاب رمان دنیا آسونه!
چقدر عجیبه که برای عبادت و کارهای مذهبی هیچ وقت و زمان کافی در برنامه ی روزمره خود پیدا نمی کنیم اما بقیه برنامه ها رو سعی می کنیم تو آخرین لحظات هم که شده انجام بدیم!
چقدر عجیبه که شایعات روزنامه ها رو به راحتی باور می کنیم اما سخنان خداوند در قرآن رو به سختی باور می کنیم!
چقدر عجیبه که همه مردم می خوان بدون این که به چیزی اعتقاد پیدا کنن یا کاری در راه خدا انجام بدن در بهشت برن !
چقدر عجیبه که وقتی جوکی رو از طریق پیام کوتاه یا ایمیل به دیگران ارسال می کنید، به سرعت آتشی که در جنگلی انداخته شود همه جا رو فرا می گیره اما وقتی سخن الهی رو می شنوید دو برابر در مورد گفتن و نگفتن اون فکر می کنید!
و چقدر عجیبه که هممون این مطلب رو می خونیم و به دو دقیقه نکشیده که یادمون می ره!!!!!!
خنده داره.این طور نیست؟
دارید می خندید؟
دارید فکر می کنید؟
نه،تاسف آوره.................

با تلخیص از مجله هفتگی امید نو


 نوشته شده توسط کل من علیها فان در سه شنبه 86/11/23 و ساعت 12:6 عصر | نظرات دیگران()


عبدالله بن قیس مى گوید:
در جنگ صفین من در سپاه امیرالمؤمنین علیه السلام بودم . ابوایوب اعور، یکى از فرماندهان لشکر معاویه ، شریعه فرات را تصرف کرده بود و از ورود اصحاب على علیه السلام مانع مى شد. یاران على علیه السلام از تشنگى به حضرت شکایت کردند. على علیه السلام گروهى از سواران را براى آزاد کردن شریعه فرستاد، آنان بدون نتیجه برگشتند، امام سخت دلتنگ شد.
حضرت حسین علیه السلام عرض کرد:
پدر جان اجازه مى فرمایید من بروم ؟
حضرت فرمود:
فرزندم برو!
امام حسین علیه السلام با عده اى از سربازان به سوى شریعه حرکت نمود و سپاه دشمن را شکست داد، شریعه را آزاد کرد و در کنار آن خیمه زد.
سپس خدمت پدر بزرگوارش رسید و خبر آزادى شریعه را به اطلاع حضرت رساند.
على علیه السلام گریه کرد.
عرض کردند:
یا امیرالمؤمنین ! چه چیز تو را مى گریاند؟ این نخستین فتح و پیروزى است که به برکت حسین نصیب ما گشت .
حضرت در جواب فرمود:
یادم آمد که به زودى او را در سرزمین کربلا با لب تشنه مى کشند و اسب او رم کرده ، فریاد مى کشد و مى گوید: الظلیمه الظلیمه لامة قتلت ابن بنت نبیها.

بحارالانوار جلد 44، صفحه 266.

 نوشته شده توسط کل من علیها فان در چهارشنبه 86/11/17 و ساعت 11:28 عصر | نظرات دیگران()

 

السلام علی الحسین و علی ،علی بن الحسین

بارد،چه؟ خون، که؟ دیده ،چه سان؟روزو شب، چرا؟

از غم، کدام غم؟ غم سلطان اولیا

نامش که بد(بود)؟حسین، ز نژاد که؟ از علی

مامش که بود؟ فاطمه، جدش که مصطفی

چون شد؟شهید شد، به کجا؟ دشت ماریه

کی؟عاشر محرم، پنهان؟ نه، بر  ملا

شب کشته شد؟نه، روز، چه هنگام ؟وقت ظهر

شد از گلو بریده سرش؟ نی نی از قفا

مظلوم شهید شد؟بلی، جرم داشت؟ نه

کارش چه بود؟هدایت، یارش که بد؟ خدا......

کس کشته شد هم از پسرانش؟بلی دو تن

دیگر که؟ نه برادر، دیگر که؟ اقربا

دیگر پسر نداشت؟چرا داشت، آن که بود؟

سجاد، چون بُد او؟ به غم و رنج مبتلا

ماند او به کربلای پدر؟نی به شام رفت

با عز و احتشام؟نه با ذلت و عنا

تنها؟ نه، با زنان حرم، نامشان چه بود؟

زینب، سکینه، فاطمه، کلثوم بی نوا

بر تن لباس داشت؟ بلی، گرد رهگذار

بر سر عمامه داشت؟بلی، چوب اشقیا

بیمار بد؟ بلی، چه دوا داشت؟ اشک چشم

بعد از دوا غذاش چه بد؟خون دل قضا

کس بود همرهش؟ بلی اطفال بی پدر

دیگر که بود؟ تب، که نمی گشت ازو جدا

از زینب زنان چه به جا مانده بد؟ دو چیز

طوق ستم به گردن و خلخال غم به پا

با عرض سلام و تسلیت به مناسبت شهادت امام زین العابدین علی بن الحسین

 به همین مناسبت شعر بالا رو انتخاب کردم ،امیدوارم استفاده کنید در ضمن با احساس بخونید و علایم نگارشی رو هم در نظر بگیرید (در صورت رعایت نکردن شعر بی مفهوم میشود)

یا علی


 نوشته شده توسط کل من علیها فان در یکشنبه 86/11/14 و ساعت 6:53 عصر | نظرات دیگران()

اهمیتى که اسلام براى میوه ها قائل است بیشتر از بسیارى از غذاها است در قرآن مجید آیات زیادى است که بطور عموم نام میوه ها را برده ، و آنها را دلیل بر عظمت آفریدگار قرار داده است

خداوند آفرید باغهایى که نیازمند به داربست است ، و باغهایى که نیازمند به آن نیست و نیز آفرید خرما و بذرهایى که از جهت خوراک متفاوتند، و بوجود آورده زیتون و انار که برخى شبیه به هم ، و بعضى بى شباهت به یکدیگرند، و هرگاه میوه و ثمره آنها رسید از آنها بهره بردارى کنید.(انعام - 141)
در این آیه ، از خرما، دانه هاى زراعتى (گندم ، جو و برنج ...) زیتون و انار نامبرده شده ، ضمنا باید دانست میوه هایى که در قرآن نام آنها برده شده از نظر خاصیت غذایى با بعضى دیگر از میوه ها قابل مقایسه نیستند..
بهتر است نقش میوه در سلامت انسانها را از زبان یک پزشک غذا شناس ‍ بشنویم .دکتر (اتو کارک ) مى گوید:((هر پولى که به مصرف خرید میوه ها برسانید، سرمایه اى است که بخوبى حفظ شده و مقاومت ما را در مقابل بیماریها افزایش مى دهد، شما میگوئید میوه ها گران هستند من از شما مى پرسم دواها چطور؟))
میوه ها را پوست نکنید 
یکى از دستورهاى عالى اسلام که پس از گذشت قرنها دانشمندان به فلسفه و حکمت آن پى برده اند،(خیلی زحمت کشیدند!!!) پوست نکندن میوه ها است .

در روایات چنین ذکر شده که  امام باقر(ع ) پوست کندن میوه را مکروه مى دانستند .

پوست میوه ها چون در مجاورت هوا و آفتاب قرار گرفته است بیش از گوشت آن داراى مقدار سرشارى از ویتامینها مخصوصا ویتامین (آ) مى باشد.  همین طور طبیعت به کمک دیاستاز هایى در پوست میوه ها جمع کرده است گوشت میوه ها را قابل هضم و جذب ساخته است ، بنابراین اگر پوست میوه ها را کنده و به دور بریزیم ، مرتکب خطا و اشتباه بزرگى شده ایم.

(دیاساتاز، مخمرى است که یک ماده غذایى را به ماده دیگر تبدیل مى کند)
میوه ها را بشوئیم 
موضوع دیگر دستور شستشوى میوه قبل از خوردن آن است . با پیشرفت دانش هر روز نقابى از چهره دستورات اسلام برداشته مى شود و عظمت پیشواى آن را به تمام جهانیان ثابت مى کند، از جمله احادیث و سخنانى که در مورد شستشوى میوه ها آمده است حدیث ذیل است که امام صادق (ع ) مى فرماید: براى هر میوه اى سمومى است وقتى به دست شما رسید آنرا با آب شستشو بدهید یا در میان آب فرو ببرید.

 

برگرفته از کتاب اسلام پزشک بی دارو -  فصل سوم


 نوشته شده توسط کل من علیها فان در پنج شنبه 86/11/11 و ساعت 12:37 صبح | نظرات دیگران()

ابوبصیر مى گوید:
از امام صادق (ع ) در مورد سوره والعادیات پرسیدم ، امام (ع ) فرمود: این سوره در ماجراى وادى یابس (بیابان خشک ) نازل شده است . پرسیدم : قضیه وادى یابس از چه قرار بود.
امام صادق علیه السلام فرمود:
- در بیابان یابس دوازده هزار نفر سواره نظام بودند، با هم عهد و پیمان محکم بستند که تا آخرین لحظه ، دست به دست هم دهند و حضرت محمد صلى الله علیه و آله و على علیه السلام را بکشند.
جبرئیل جریان را به رسول خدا صلى الله علیه و آله اطلاع داد. حضرت رسول صلى الله علیه و آله نخست ابوبکر و سپس عمر را با سپاهى چهار هزار نفرى به سوى ایشان فرستاد که البته بى نتیجه بازگشتند.
پیامبر صلى الله علیه و آله در مرحله آخر على علیه السلام را با چهار هزار نفر از مهاجر و انصار به سوى وادى یابس رهسپار نمود. حضرت على علیه السلام با سپاه خود به طرف بیابان خشک حرکت کردند.
به دشمن خبر رسید که سپاه اسلام به فرماندهى على علیه السلام روانه میدان شده اند. دویست نفر از مردان مسلح دشمن به میدان آمدند. على علیه السلام با جمعى از اصحاب به سوى آنان رفتند. هنگامى که در مقابل ایشان قرار گرفتند. از سپاه اسلام پرسیده شد که شما کیستید و از کجا آمده اید و چه تصمیمى دارید؟ على علیه السلام در پاسخ فرمود:
- من على بن ابى طالب پسر عموى رسول خدا، برادر او و فرستاده او هستم ، شما را به شهادت یکتایى خدا و بندگى و رسالت محمد صلى الله علیه و آله دعوت مى کنم . اگر ایمان بیاورید، در نفع و ضرر شریک مسلمانان هستید.
ایشان گفتند:
- سخن تو را شنیدیم ، آماده جنگ باش و بدان که ما، تو و اصحاب تو را خواهیم کشت ! وعده ما صبح فردا.
على علیه السلام فرمود:
- واى بر شما! مرا به بسیارى جمعیت خود تهدید مى کنید؟ بدانید که ما از خدا و فرشتگان و مسلمانان بر ضد شما کمک مى جوییم : ((ولا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم ))
دشمن به پایگاههاى خود بازگشت و سنگر گرفت . على علیه السلام نیز همراه اصحاب به پایگاه خود رفته و آماده نبرد شدند. شب هنگام ، على علیه السلام فرمان داد مسلمانان مرکب هاى خود را آماده کنند و افسار و زین و جهاز شتران را مهیا نمایند و در حال آماده باش کامل براى حمله صبحگاهى باشند.
وقتى که سپیده سحر نمایان گشت ، على علیه السلام با اصحاب نماز خواندند و به سوى دشمن حمله بردند. دشمن آن چنان غافلگیر شد که تا هنگام درگیرى نمى فهمید مسلمین از کجا بر آنان هجوم آورده اند. حمله چنان تند و سریع بود، قبل از رسیدن باقى سپاه اسلام ، اغلب آنان به هلاکت رسیدند. در نتیجه ، زنان و کودکانشان اسیر شدند و اموالشان به دست مسلمین افتاد.
جبرئیل امین ، پیروزى على علیه السلام و سپاه اسلام را به پیامبر صلى الله علیه و آله خبر دادند. آن حضرت بر منبر رفتند و پس از حمد و ثناى الهى ، مسلمانان را از فتح مسلمین باخبر نموده و فرمودند که تنها دو نفر از مسلمین به شهادت رسیده اند!
پیامبر صلى الله علیه و آله و همه مسلمین از مدینه بیرون آمده و به استقبال على علیه السلام شتافتند و در یک فرسخى مدینه ، سپاه على علیه السلام را خوش آمد گفتند. حضرت على علیه السلام هنگامى که پیامبر را دیدند از مرکب پیاده شده ، پیامبر صلى الله علیه و آله نیز از مرکب پیاده شدند و میان دو چشم (پیشانى ) على علیه السلام را بوسیدند. مسلمانان نیز مانند پیامبر صلى الله علیه و آله ، از على علیه السلام قدردانى مى کردند و کثرت غنایم جنگى و اسیران و اموال دشمن که به دست مسلمین افتاده بود را از نظر مى گذراندند.
در این حال ، جبرئیل امین نازل شد و به میمنت این پیروزى سوره ((عادیات )) به رسول اکرم صلى الله علیه و آله وحى شد:
((والعادیات ضبحا، فالموریات قدحا، فالمغیرات صحبا، فاءثرن نفعا فوسطن به جمعا...))
اشک شوق از چشمان پیامبر صلى الله علیه و آله سرازیر گشت ، و در اینجا بود که آن سخن معروف را به على علیه السلام فرمود:
((اگر نمى ترسیدم که گروهى از امتم ، مطلبى را که مسیحیان درباره حضرت مسیح علیه السلام گفته اند، درباره تو بگویند، در حق تو سخنى مى گفتم که از هر کجا عبور کنى خاک زیر پاى تو را براى تبرک برگیرند

داستانهای بحارالانوار جلد اول
 نوشته شده توسط کل من علیها فان در جمعه 86/11/5 و ساعت 2:5 عصر | نظرات دیگران()

امام فرمودند: "علم و دانش همانند گنجی می‌ماند که کلید آن سؤال است، پس بپرسید. خداوند شما را رحمت کند زیرا در این امر چهار طایفه دارای اجر می‌باشند: 1- سؤال کننده 2- آموزنده 3- شنونده 4- پاسخ دهنده."

امام فرمودند: "مهرورزی و دوستی با مردم نصف عقل است."

امام فرمودند: "چیزی نیست که چشمانت آنرا بنگرد مگر آنکه در آن پند و اندرزی است."

امام فرمودند: "نظافت و پاکیزگی از اخلاق پیامبران است."


 نوشته شده توسط در پنج شنبه 86/11/4 و ساعت 11:30 عصر | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 10
بازدید دیروز: 8
مجموع بازدیدها: 278325
جستجو در صفحه

محتوای لینکها مورد تایید نیست
لحظه های آبی( سروده های فضل ا... قاسمی)
در انتظار آفتاب
.:: بوستان نماز ::.
پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
جاده های مه آلود
گل نیلوفر
حبل المنتین
تخریبچی ...
****شهرستان بجنورد****
مشاور
عشق الهی
در محضر مولی علی
آقا شیر
امامزاده میر عبداله بزناباد
سفیر دوستی
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه

ما صاحبی داریم
.: شهر عشق :.
بوی سیب
سبحان
بچه های خدایی
شبستان
عشق
اواز قطره
به یاد شهدا
شبکه های کامپیوتری رجیستری ویروس نویسی
.:مطالب جدید18+ :.شاه تورنیوز+شاه تورخبر+شاهتورنیوز+شاه طورنیوز
آتیه سازان اهواز
رویابین
پرواز را به خاطر بسپار
کشکول
نوری چایی_بیجار
نقاشی های الیکا یحیایی
فرجی دیگر
منطقه ممنوعه
کبو ترانه .... تا بام ملکوت
قوطی عطار
حفاظ
احساس ابری
پیامبر اعظم(صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلم) - The Holy Propht -p.b.u.h
کوثر بیکرانه، بانوی آب و آئینه
سلام بر عزیز دل حیدر
* امام مبین *
حاج آقا مسئلةٌ
رنگارنگ
مذهبی - سیاسی - فرهنگی
مذهبی - سیاسی - فرهنگی
حدائق ذات بهجة
صهبا
بانو بلاگ
پوست کلف
کانون لشکر فرهنگی یوسف زهرا
کجایید ای شهیدان خدایی
چهارده معصوم
اولی الابصار
حریم یاس
ضحی
احادیث
زیر آسمان خدا
دنیا به روایت یوسف
طبیب عشق....
آینه
آسمان عطش
خدای که به ما لبخند میزند
به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم...
امام زاده های ایران سلام الله علیها
دوستی با خدا
نظامی والا و ولایی
ای که مرا خوانده ای....... راه نشانم بده
دریادل تنها
تازه ها
ای تشنه لب
من و او
قرارمون تو آسمون
عدالت جویان نسل بیدار
جزتو
محتوای لینکها مورد تایید نیست
خبر نامه